مهربرگشت
"مهر برگشت"
 
پلاک چندم کدامین کوچه ای
 
که نامه هایم
 
مدام مهر برگشت می خورند؟
 
مگر این شهر
 
چند کوچه خانه دارد.
 
که هرگز به قرارهای اسباب کشی تو نمی رسم؟
 
اکنون تمام خودم را...
 
در سپیدی پاکت ها باران می شوم
 
تا آب ببرد
 
همه صندوق ها و پلاک هایی که
 
نامه هایم را به تو نمی رسانند...
 
اصغررضایی گماری

برچسب‌ها: اصغررضایی گماری

تاريخ : سه شنبه 28 دی 1395 | 21:26 | نویسنده : اصغر رضایی گماری |

 

 
در انتهای تنهایی ام 
سرد و یخ بسته نشسته ام
پای همان درختی که به پرستوهایش قول داده بودی
با بهار می آیی!
و دارم فکر میکنم
کدام پیراهنم را تن کنم!
که به گل های تازه ی روسری ات بیایند
کفش های تازه ام
بی قرارنیامدن اند
این پا و آن پا می کنند
با لبخندی از خاطرات کهنه یمان
دارم بندشان می کنم
تابتوانم کمی بی تابیشان راکمتر کنم...
 
 
بهار نیامده
خبری هم از پرستوها نیست
اما تو برگشتی
با خورشیدی که می تواند
باران را از گونه هایم خشک کند
و بر سطرهای پیشانی ام
گل های عاشقانه بکارد
ومن
میان خورشید وگل های رنگارنگ
برگردم به بیست سالگی ام
برگردم به اشتیاق عاشقیم
دوباره قلم به دست بگیرم
درشب نامه های عاشقانه ام بنویسم:
زمستان های باتو
از هر فصلی بهارترند...
 
اصغررضایی گماری

برچسب‌ها: اصغررضایی گماریشعرتازه

تاريخ : جمعه 24 دی 1395 | 14:50 | نویسنده : اصغر رضایی گماری |


زن ها

پیامبرانی گمنام اند

که از معجزه کردن خسته نمی شوند

ببین چند مرد

هر روز 

با لبخند یک زن زنده می شوند

 


برچسب‌ها: معجزهلبخند

تاريخ : پنج شنبه 23 دی 1395 | 19:27 | نویسنده : اصغر رضایی گماری |


 
 
 زندگی نامه  : فروغ_فرخزاد 
 
فروغ در ظهر ۸ دی‌ماه در خیابان معزالسلطنه کوچهٔ خادم آزاد در محلهٔ امیریه تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانی‌تبار به دنیا آمد.
پوران فرخزاد خواهر بزرگتر فروغ چندی پیش اعلام کرد فروغ روز هشتم دی ماه متولد شده و از اهل تحقیق خواست تا این اشتباه را تصحیح کنند.
فروغ فرزند چهارم توران وزیری‌تبار و محمد فرخزاد است. از دیگر اعضای خانواده او می‌توان برادرش، فریدون فرخزاد و خواهر بزرگترش، پوران فرخزاد را نام برد.
فروغ با مجموعه‌های اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد.
 
ازدواج با پرویز شاپور:
فروغ فرخزاد و همسرش پرویز شاپور که بعد از وی جدا شد.
فروغ در سالهای ۱۳۳۰ در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور طنزپرداز ایرانی که پسرخاله مادر وی بود، ازدواج کرد. این ازدواج در سال ۱۳۳۴ به جدایی انجامید. حاصل این ازدواج، یک پسر به نام کامیار بود.
فروغ پیش از ازدواج با شاپور، با وی نامه‌نگاری‌های عاشقانه‌ای داشت. این نامه‌ها به همراه نامه‌های فروغ در زمان ازدواج این دو و همچنین نامه‌های وی به شاپور پس از جدایی از وی بعدها توسط کامیار شاپور و عمران صلاحی در کتابی به نام «اولین تپش‌های عاشقانهٔ قلبم» منتشر گردید.
 
سفر به اروپا:
پس از جدایی از شاپور، فروغ فرخ‌زاد، برای گریز از هیاهوی روزمرگی، زندگی بسته و یکنواخت روابط شخصی و محفلی، به سفر رفت. او در این سیر و سفر، کوشید تا با فرهنگ اروپا آشنا شود. با آنکه زندگی روزانه‌اش به سختی می‌گذشت، به تئاتر و اپرا و موزه می‌رفت. وی در این دوره زبان ایتالیایی، فرانسه و آلمانی را آموخت. سفرهای فروغ به اروپا، آشنایی‌اش با فرهنگ هنری و ادبی اروپایی، ذهن او را باز کرد و زمینه‌ای برای دگرگونی فکری را در او فراهم کرد.
 
آشنایی با ابراهیم گلستان و کارهای سینمایی فروغ:
آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تغییر فضای اجتماعی و درنتیجه تحول فکری و ادبی در فروغ شد.
در سال ۱۳۳۷ سینما توجه فروغ را جلب می‌کند؛ و در این مسیر با ابراهیم گلستان آشنا می‌شود و این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر می‌دهد؛ و چهار سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۱ فیلم خانه سیاه است را در آسایشگاه جذامیان باباباغی تبریز می‌سازند؛ و در سال ۱۳۴۲ در نمایشنامه شش شخصیت در جستجوی نویسنده بازی چشمگیری از خود نشان می‌دهد. در زمستان همان سال خبر می‌رسد که فیلم خانه سیاه است برنده جایزه نخست جشنواره اوبر هاوزن شده و باز در همان سال مجموعه تولدی دیگر را با تیراژ بالای سه هزار نسخه توسط انتشارات مروارید منتشر کرد. در سال ۱۳۴۳ به آلمان، ایتالیا و فرانسه سفر می‌کند. سال بعد در دومین جشنواره سینمای مؤلف در پزارو شرکت می‌کند که تهیه کنندگان سوئدی ساختن چند فیلم را به او پیشنهاد می‌دهند و ناشران اروپایی مشتاق نشر آثارش می‌شوند. پس از این دوره، وی مجموعه تولدی دیگر را منتشر کرد. اشعار وی در این کتاب تحسین گسترده‌ای را برانگیخت؛ پس از آن مجموعه ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را منتشر نمود.
در میان سال‌های ۱۳۴۲–۴۳ فروغ یکبار دست به خودکشی زد که یک جعبه قرص گاردنال را خورد ولی خدمتکارش در هنگام غروب متوجه شد و او را به بیمارستان البرز برد.
 
پایان زندگی
فروغ فرخزاد، در ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر دوشنبه ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ هنگام رانندگی خودروی جیپ ابراهیم گلستان، در جاده دروس - قلهک، برای تصادف نکردن با اتوموبیل مهدکودک، از جاده منحرف شد و جان باخت.
روز چهارشنبه ۲۶ بهمن جسد او را در امام‌زاده اسماعیل قلهک شستند و با حضور خانواده، دوستان و علاقه‌مندانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپردند. صادق چوبک، ابوالقاسم انجوی شیرازی، جلال آل‌احمد، مهدی اخوان‌ثالث، احمد شاملو، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، بهرام بیضایی، نجف دریابندری، احمدرضا احمدی و بسیاری دیگر از هنرمندان و نویسندگان در این مراسم حاضر بودند.


تاريخ : پنج شنبه 9 دی 1395 | 1:36 | نویسنده : اصغر رضایی گماری |

                          هل هل کوسه

هل هل کوسه همان مراسم کوسه گردانی است که در فصل کم بارانی و شب هنگام انجام می شود. این مراسم توسط مردان اجرا می گردد. انجام مراسم هل هل کوسه یا کوسه گردانی، نشانه ای از غلبه ی مردم بر خشکسالی است.

اجرای مراسم

یک نفر را که معمولا در تمام مراسم کوسه گردانی سابقه ی زیادی دارد، به عنوان کوسه انتخاب کرده [۱]، به شکل دیوی آراسته، صورت او را سیاه نموده، دو شاخ برسر او نصب نموده، بر تن او لباسی کریه [۲] پوشانده و زنگوله ی بزرگی به گردن او آویزان می کنند. سپس درحالی که تعداری ازمردان و جوانان کوسه را در پیش دارند، به درب منازل و چادرها می روند. در مسیر راه و سیاهی شب، این آواز را همراه با سروصدای زنگوله که توسط کوسه نواخته می شود می خوانند :

هَل هَل هَلونَه

خدا بزن بارونَه

خدا بزن تو بارون

سی دِلِ گله دارون[۳]

خدا بزن تو بارون

زِ راستِ غله دارون[۴]

اهل خانه با کاسه ای آرد، هدیه ی دیگر و یا پول جلو آمده و و آن را به گروه می دهند که بیشتر مواقع، هدیه کاسه ای آرد است. هدایا را در کیسه ای که بردوش یکی از همراهان است می ریزند. در همین فاصله یکی از اعضای خانواده، گروه را غافلگیر کرده و کاسه ای آب به آنها آب می پاشد.

درخواست باران

پس از این که همه ی خانه ها را سرزدند، از آرد جمع آوری شده نان بزرگی[۵] که دارای قطر قابل ملاحظه ای است می پزند. در درون خمیر گرده قبل از پختن یک دانه مهره ی قرمز رنگ فروبرده به طوری که طبخ کننده نیز از این عمل یعنی قرار دادن مهره، بی اطلاع است. پش از پخته شدن، نان را بین اعضا تقسیم کرده، مهره ی قرمز در نان سهم هرکسی پیدا شد، به صورت نمایشی و نمادین شروع به کتک زدن او می کنند تا آن که شخصی از ریش سفیدان ضمانت می کند. ضامن بعد از خواندن نماز و دعا از خداوند می خواهد که او را در مقابل این جمعیت روسفید نموده و باران رحمتش را عطا فرماید. نخستین بار توسط شادروان ولی محمدی علاسوند از موسسان سینمای جوان، در دهه ی ۱۳۵۰ از انجام مراسم هل هل کوسه، یک فیلم مستند ساخته شد.

دعای باران

دعای باران یا داباران نیز همانند هل هله کوسه اجرا می شود با این تفاوت که دعای باران بیشتر توسط زنان و کودکان اجرا می شود. آیین دعای باران در بعضی ممالک شرقی جهان از جمله کشور هندوستان نیز انجام می شود.

پانویسها

  1.  کوسه نمادی از دیو خشکسالی است که نقش اول نمایش را برعهده دارد
  2. شِرِه دِرِه
  3. برای کسانی که گله دارند
  4. برای کسانی که گندم و جو کاشته اند
  5. گِردِه


تاريخ : یک شنبه 5 دی 1395 | 20:23 | نویسنده : اصغر رضایی گماری |